۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

آداب و اصول کار کردن در محیط خلاف شئونات اسلامی

قرار شد قبل از شروع به کار،برای آزمایش عدم اعتیاد و کلاس آموزشی به دفتر اصلی شرکت برم. مگه آمریکا هم از این بازیها هست؟ اینجا که کشور آزادیه پس چرا کارمند نمی تونه نشه* کنه و بره سر کار، خودم تو ایران هر وقت می رفتم دادگستریه دهاتمون یکی از کارمنداش بود که فکر می کنم هر روز یه بس می زد و نشه میکرد و توپ توپ می اومد سر کار و من می دونستم که هر وقت خواستم برم سراغش آخر وقت نباشه که اثر تریاک رفته بود و مثل صبح مهربون نبود.
اون رییس بانک جلو مغازه رو که نگو . اونو باید همون یکی دو ساعت اولی می رفتی سراغش چون عملش بالا بود...
صحبتهای بعد از آزمایش، بیشتر در مورد آداب رفتار با همکاران و مشتری ، پوشش و ... در محل کار بود و به قوانینی اشاره شد که بعضیهاش در ایران نبود و بعضیهاشم شدیدتر از ایران بود وهمینجور زرت و زرت سئوالات مختلفی به ذهنم خطور می کرد که خدمتتون میگم .اول که  یه 3000 برگه کاغذ امضا کردم که هر کجاشو نگاه کردم گزینه ای  نبود که گفته باشه بایستی التزام عملی به اوباما داشته باشید، لابد چون می دونن کسی التزام نداره. درضمن اصلا نگفته بود که دینت چیه و حتما بایستی مسیحی سه آتیشه باشی! خدا رو شکر و گرنه باید می رفتم دکه سیگار فروشی می زدم.
جالب اینکه در مورد روابط  بین همکاران در محیط کار مطالب جالبی شنیدم که فکر کنم قوانین کلی اینجاست .از مصادیق جرم که حتی باعث از دست دادن کار میشه و در صورت داشتن شاکی به مراجع ذیصلاح قضایی معرفی میشی این چیزاست: اگه دستت رو از روی قصد و غرض به بدن همکارت بزنی - هنگام حرف زدن به جایی غیر از صورتش نگاه کنی! - بطور مداوم از همکارت تعریف کنی و یا از زندگیش بپرسی - کاری کنی که شیفت کاریت با شخص خاصی یه جور بشه  و هزار مورد مشابه که یکیشم تو ایران پیدا نمیشه و در اصل لب کلام این بود که لیم کسی نشو.
زمانی توی کارخانه ای در ایران سرپرست کارگرها بودم و دختر و پسرها با هم کار می کردن.یه روز یه دختره اومد گفت من جرات ندارم خم بشم که جعبه از رو زمین بردارم که وقتی به پسره گفتم: فلان فلان شده مگه مریضی؟ و ... ، کلی زبون درازی کرد و مدیر شرکت هم گفت حساس نباش، اگه بخوایم اینجور آدمارو بیرون کنیم که کارگر نمی مونه تازه بیرونشم کنیم میره اداره کار و هزار مشکل برامون ایجاد میکنه و گذشته از اینا، مگه دستشو تو تخم چشم تو میکنه؟! و به گمونم که هنوز هم همون کارو میکنه و دختره هم با این مساله بیشتر کنار اومده و شایدم رابطشون دوستانه تر شده باشه و ...
در مورد داستان منشی و صاحب شرکت ها هم که خودتون بهتر از من میدونید چه خبره و کلاٌ توی ایران چقدر آزادی در این موارد وجود داره و این دولت آمریکا داره اینطور مردم کشورشو محدود میکنه !
در کل، اینجا وقتی سر کاری باید سرت به کارت باشه و گه میخوری به دختر مردم نگاه تحریک آمیز کنی چه خودش بفهمه ، چه نفهمه . دوربین که ضبط کرده! و اسنادشم موجوده.
از اینا گذشته، گفتن پوششتون آدم واری باشه و حتی اگه تتو و خال کوبی روی بدنتون هست باید بپوشونید اما خداییش نگفتن که اگه کسی ریش نداشت و یا جای مهر تو پیشونیش نبود کارشو زودتر راه بندازید. گفتن همه ارباب رجوع ها یکسانن .از هر ملیت و دین و نژادی که میخوان باشن.
تازه گفت بطور آشکار نباید کتاب دینی و یا دعا های مذهبی را در دفتر کارتون بذارید . خدایی اول تورات و انجیل و چند تا چیز دیگه را گفت و بعدش قرآن رو. منم یه نگاه به جیب پیرهنم کردم که مبادا سر آیه الکرسی زده باشه بیرون .
خیلی چیزای دیگه هم بود که یادم نمیاد.خدا کنه یه موقع من مرتکب اوون کارا نشم!
قبلا پبش خودم می گفتم این خواهرهای غربی که بدون حجاب و رعایت شئونات اسلامی دارن کار میکنن چطور امنیتشون حفظ می شه و کشورشون اینقدر پیشرفت کرده ؟ پس نگو که اینجا همه چیز قانونیه و مهمتر اینکه همه از قانون میترسن یا بهتر بگم ، به قانون احترام میذارن و تازه اونم قانونی که سفارش و رشوه و راه در رو نداره.
واقعا چه سخته کار کردن در این محیط مغایر با شئونات اسلامی. باید مراقب چشم و گوش و زبان و دست و پا و رفتارت باشی، انگار که روزه ای! و باید حسابی هم کار کنی و از زیر کار در رفتن خبری نیست.نمازم نمی خونن که به بهونه نماز، نیم ساعتی بگذرونی و یا اینکه برای راهپیمایی از آرمانهای ایالات متحده یه روز تعطیل کنی . امام هم ندارن که هم برای تولدش و هم برای وفاتش اداره بسته باشه .بد شانسی ،هواشونم آلوده نیست که به اون بهونه چند روزی از کار کردن خبری نباشه. خدایی ایران،کارمندا و کارکنهای اداره ها و شرکتها حالی میکننا.
.............................................................................................
* نشه، حالتی است که پس از استعمال مواد افیونی خصوصا تریاک به انسان دست می دهد و بسته به آدمش مدت زمانی ادامه دارد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

ماجرای من و خانم آرایشگر خارجکی

موهام شده بود مثل این بوته های خار که زیرش پر از مارمولک و جوونوره (از نظر بلندی، نه کثیفی) آخه دو - سه  ماهی میشد که کوتاه نکرده بودم. یه موقع فکر نکنید به خاطر این بود که نمی تونستم خوب صحبت کنم و یا اینکه یه آرایشگاه رفتن 20-30 دلار برام آب می خوردا ،نه ... چون هر جا رفتم آرایشگر زن بود و نکرده بودند یه پرده آویزون کنند ورودی آرایشگاه... منم گفتم اگه برم داخل، یه موقع شاکی میشن چرا نامحرم اومده تو آرایشگاه زنونه.آخه ایران که بودم یه بار رفتم در آرایشگاه زنونه دنبال مادرم که یه پیرمرده دیدمو گفت : جوون خجالت بکش مگه خواهر مادر نداری که وقتی گفتم چرا ،تو اینجاس. گفت : حیا کووون !! تازه خانم آرایشگر هم که اومد جلو در جوری برخورد کرد که به جای اسم مادرم یه اسم الکی گفتم  و برگشتم خونه از بس که ضایع شدم .
بگذریم...بعد از پرس و جو  فهمیدم اینجا دهاتمون نیست و اینها هم که هم ولاتیهامون نیستند و رفتم سراغ همون خانم آرایشگر و سرمو کوتاه کرد. خیلی هم خوش برخورد بود و کلی اختلاط کردیم. از قضا بنده خدا حامله بود و پا به ماه و این هم نشون میده که اینجا باید از گهواره تا گور working نمود !
این مساله گذشت تا اینکه حدود یک ماه بعدش دوباره رفتم همون آرایشگاه دیدم خانومه نیست و خواستم یعنی یه سراغی ازش بگیرم.بعد از اینکه پیش خودم مرور کردم که چی بگم شروع کردم به سخنرانی و ....
همینطور که داشتم حرف می زدم دیدیم خانمه چشماش داره درشت و درشت تر میشه . پیش خودم گفتم، نکنه چرت و پرت میگم؟!!
آقا من که نفهمیدم چی گفتم ولی وقتی خانمه ازم پرسید" wow پس شما دوست پسر همکارم هستی؟" دنیا دور سرم چرخید البته نه بخاطر اینکه بابای یه بچه آمریکایی شده بودم که مصداق بارز آش نخورده و دهن سوخته بود بلکه گفتم نکنه خانمه شاکی بشه و فکر کنه می خواستم توهینی کنم و اونوقت سرو کارم با پلیس باشه و ... ای خاک بر سرم.
چشمتون روز بد نبینه هر جوری بود بهش فهموندم که من منظورم این نبود و می خواستم حالی ازش بپرسم و اونم خیلی با مهربونی برخورد کرد و گفت اشکالی نداره و تازه ازم معذرت خواهی کرد که نمی دونم این عذر خواهی برا چی بود. برا اینکه من حرف چپکی بهش زدم ، یا اینکه می خواست یه بچه بذاره رو دستم یا اینکه اسلام برای لحظاتی به خطر افتاد!
وقتی فکرشو میکردم که اگه تو ایران یه بنده خدای بیگانه به یه زن ایرانی اینارو می گفت چه اتفاقی می افتاد، مو به تنم سیخ میشه در صورتیکه این خانمه اینقدر خوب برخورد کرد .خوب لابد چون اینا بی غیرتند یا اینکه شوهراشون و داداشاشون همش سر کارن و یا اینکه وسایلی همچون زنجیر و پنجه بوکس و قمه و ... ندارن و یا شایدم می خواسته مشتری نپرونه!
دقیقا یاد روزی افتادم که یه پسری  تو مغازم از کنار یه زن 40-50 ساله زشت بد قواره بد بو رد شد که خودم دیدم هیچ اتفاقی نیفتاد اما خانمه یه بساطی به پا کرد که چرا خودتو بهم مالیدی.تازه وقتی پسره دید قسم خدا و پیغمبر فایده نداره شروع کرد به معذرت خواهی که ما ردش کردیم و پدر سوخته باعث شد مشتری ما هم بپره. چند روز بعدش هم  پدرم که از جریان خبر نداشت گفت کاری کن که زیاد این زنه رفت و آمد به مغازه نداشته باشه چون خوب زنی نیست و کارش مشکل داره و البته من هنوز برام سئواله که بابام از کجا می دونست...

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

تفاوت های بنیادین مرد ایرانی و اجنبی در ایجاد روابط ناجور!

به نظرم ذکر این مطلب که قبلا از طریق ایمیل دریافت کرده بودم و به بررسی اجمالی مردان ایرانی و فرنگی در حوزه آشنایی و چگونگی ایجاد روابط می پردازه، بی ارتباط با نوشته قبلی نیست و حالا که میبینم، همچین بیراه هم نیست. البته لازم به ذکره که یه موقع دوستان مذکر مبادا ناراحت بشن چون همه مردا که اینجوری نیستند .اولا روی سخن من با اون 90 درصدی هستند که دنبال این برنامه های ناجور هستن! بعدشم حالا من این خزعبلات رو میگم ، کی باور می کنه؟ اصلا در اینجا هر جا از مردان ایرانی سخن گفته شد منظور مردان ایران باستان هستند و شما به خودتون نگیرید. اگه هم خواستید، فکر کنید نویسنده درمتن زیر، ایران و فرنگ را جابجا بکار برده .چطوره؟... اما بریم سر اصل مطلب:
 
در مورد مردهای ایرانی : 
- مرد ایرانی با شدت و حرارت جلو می آید.
 دست و دل باز است و در ابتدای رابطه غیرتش نمی گذارد شما دست تو جیب کنید .
روزی هشت بار زنگ می زند و ده تا اس ام اس می فرستد و دائم به بهانه های مختلف سر راه شما قرار میگیرد و کلی حرف های قشنگ در گوشتان می گوید و همان بار اول به شما می گوید چقدر خوشگلی و از بار دوم به آسانی عزیزم و عسلم و عشقم صدایتان می کند  و هر مکالمه با جمله ی دوستت دارم  به انتها میرسد...
-  مرد ایرانی برای بردن شما به رختخواب عجله ی بسیار دارد و بهترینش را هم همان اولین بار نشان می دهد  ولی از این نقطه رابطه شما به سرعت وارد فاز نزولی یا معکوس ( خانمها دست، اقایون رقص ، حالا بر عکس) می شود .
- بعد از خوابیدن با وی ، او " فاتح" شده و شما ...... (منظورم  از ..... "مفتوح" نبودا) شده اید
در اینجا آن لاله رخ به سرعت به یاد می آورد که شما اونقدر ها هم خوشگل نیستید و دوست دختر سابقش شکل آنجلینا جولی بوده و ننه اش براش فلانی را پسند کرده که خیلی هم نجیب و خوشگل و با نمک تره.
در ضمن حقوق زن و مرد بعضی جاها برابر است پس چرا شما پول رستوران و خرج سفر آقا را نمی دهید؟
تعداد زنگ زدن ها به حدود صفر کاهش می یابد و شاید پیام های شما بی جواب بماند و البته این ها به دلیل این است که ایشان بی کار نیست که مدام وقتش را برای این بچه بازی ها بگذارد.
درك كنید كه او هزار فكر و مشغله زندگی دارد .
-مرد ایرانی در 18 سالگی دنبال زن های 40 ساله است و از 40 سالگی به بعد دنبال دختر 18 ساله می گرده.
- در ادبیات مردانه وقتی زنی می گوید نه، یعنی آره ( مخصوصا اگر این نه در رختخواب گفته شود) و الی آخر .
 
اما در مورد مرد های فرنگی نانجیب :
-  سرد و بی تقاوت جلو می آید و در ابتدای رابطه اصلا غیرتی روی شما ندارد.
پول غذایتان را هم بدهید خوشحال هم می شود ،حرف های قشنگ نمی زند و یک بار زنگ بزند دیگر نمی زند تا شما هم یک بار پاسخ بدهید. احتمالا بار اول هم نمی گوید چقدر خوشگلی و اگر دیگر خیلی تحت تاثیر قرار بگیرد بعد از ماهها ممکن است بگوید I care For U 
- برای بردن شما به رختخواب اونقدر ها عجله ی ندارد و اولین بار شاید فقط نوازشتان کند ، هول و دستپاچه نیست ولی س ک س برایش مهم است و از این نقطه رابطه شما به سرعت وارد فاز جدی تر می شود. 
-  بعد از خوابیدن با وی ، دوست دخترش هستید و برای اوهم خوشگلید و هم بودن نبودنتان فرق دارد و اگر قبلا روزی یک بار زنگ می زده حالا روزی دو بار زنگ می زند و اگر شما درآمدی ندارید یا کمتر دارید ، اگر بتواند شما را از نظر مالی حمایت می کند و ککش هم نمی گزد . 
-  در 18 سالگی با دختر های 18 ساله دوست است و از 40 سالگی به بعد با زن های 40 ساله می گردد و اگر شما چروک دارید او هم دارد و اگر شما هیکل مانکنی ندارید یادش نمی رود که او هم جورج کلونی نیست .
- نه، یعنی نه و آره،یعنی آره . و اگر کنار هم خوابیده باشید و شما بگویید نه ، به شما دست نخواهد زد .
در پایان برادران محترم توجه داشته باشند که باید بسیار مواظب باشید که تحت تاثیر این فرهنگ غلط غربی قرار نگیرید که اونوقت کاسه کوزه تون حسابی به هم میریزه...

۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

زاد و ولد و روابط جنسی این خارجی ها !

نمیدونم من حساس شدم یا واقعا اینجا اکثرا زنها حامله هستند(غیر از پیر زن ها) باور کنید از هر 5 تا زن که میبینم یکیشون شکمش قلمبس البته یه موقع هم باد باشه ! اما نه بابا، این همه باد. مگه به تلمبه وصله؟همون بچه هست. یه احتمال هم داره که این محله ما و یا این شهر زناشون بزا باشن یا اینکه شاید اوباما گفته برا هر بچه 1000 دلار میدم و اگه همینطور پشت سر هم بچه بزایید شهرتون را ایالات میکنم ؟!ناگفته نمونه اکثر این زنها مهاجرینی هستند که یه درصدشون بیشتر اینکار براشون کاسبیه!
چون اینجا هم به مادر که حامله هست و هم برای بچش کارت غذا و پول و یه سری امکاناتی میدن . ای بترکید که طرح های این رییس جمهور ما رو می دزدید.
شایدم دلیل دیگه ای باشه که من بی خبرم ... !!
اینجا به کرات بچه هایی می بینید که معلوم نیست باباشون کیه و یا دخترهایی که نمی دونن بابای بچشون چه کسی هست!(دقیقا یه چیزی تو مایه های سریال های فارسی 1 که البته جالبه بدونید اینجا پخش نمیشه چون فکر کنم داستاناش جذابیتی براشون نداره)
حتی یه برنامه تلویزیونی هست که از طریق آزمایش DNA پدر بچه را مشخص می کنند.تازه بعدش پدره اینقدر خوشحال میشه! ای خاک تو سر بی غیرتش کنن.
تا حالا دقت کرده بودید که میشه گفت فلانی حتما مادرش اینه اما با قاطعیت نمیشه در مورد پدر هم همینو گفت.شاید بخاطر همین هم اینجا اکثرا وقتی میخوای یه فرم پر کنی به جای نام پدر ،نام مادرو می پرسن یا اینکه باید دوتاشونو بگی.پدر سوخته های لا ابالی اسم مادر آدمو همشون می فهمن . اینم یکی دیگه از معایب این دیار !!
یه روز رفتم شرکتی برای مصاحبه ازم پرسید مجردی یا متاهل؟ گفتم مجرد. بعد دراومد گفت بچه هم نداری؟!! گفتم بابا نفهم مگه بهت نمی گم مجردم (البته اینجوری بهش نگفتما، میخوام جذاب تر بشه!) خلاصه اون روز گذشت تا اینکه بعدن فهمیدم جریان از این قراره که اینجا لزوما کسی که ازدواج میکنه بچه نداره و شاید مجردا هم از دوست دختر یا پسرشون بچه داشته باشن که خیلی هم عادی و معمولیه(احتمالا اون بنده خدا پیش خودش میگفته عجب نفهمیه این یارو)
 یه دوست مجرد دارم(ایرانی هم هست) که 4 تا بچه داره و هر کدوم هم از یه جایی هستند(سفید - سیاه پوست - چینی و مکزیکی) که البته نمی دونه نه یچه ها کجان و نه ماماناشون!دقیقا یه چیزی مثل حیوون.بابا حیوونم وقتی یه بچه داره مواظبشه تا بتونه برا خودش مستقل بشه.
اما نکته اینجاست که اینا همش با رضایت طرفین هست و اگه کسی بخواد با زور با کسی رابطه داشته باشه اونوقته که پدر پدر پدر پسره رو از تو گور در میارن و .....
زن و مردی دیدم که مسن بودند اما بعد گذشت چند سال هنوز با هم ازدواج نکرده بودند و بعنوان دوست دختر و پسر بچه هم داشتند و بچه هاشونم برا خودشون کسی شده بودند و ....توجیه اینجور روابط از دیدشون اینه که وقتی دو نفر با هم ازدواج کردند احساسات و عواطفشون کمتر از وقتی میشه که بعنوان دوست با هم هستند! و چون مسئولیت اونجوری در قبال هم ندارن مشکلات زیادی هم نخواهند داشت و هر وقت هم با هم به مشکل برخوردند راحت میگن خداحافظ و میرن دنبال کارشون. 
با این اوصاف، خداییش خیلی بیشتر از ما ایرانی ها به روابط دوطرفه پایبندند.بخاطر همین براشون تعریف شده نیست که کسی در یک زمان با دو نفر باشه و یا زن و مردی که ازدواج کردند با کسی دیگه ارتباط داشته باشن که اگه کسی این کارو کرد و کارش به دادگاه کشید و زنش خواست جدا بشه .غیر از اینکه زندگیشو از شوهرش میگیره.تا سن قانونی باید شوهره هزینه زندگی بچه هاشو بده و یه جورایی طرف باید یه مدت از زندگیشو تقریبا مفتی کار کنه و روزی 1000 بار به جد و آباد خودش فحش بده و...
شاید در دید اول خیلی اوضاع هردمبیل و خر تو خری به نظر بیاد اما اینکه کسی به فکر خیانت به همسر یا دوست پسر و دخترش نباشه ، بد نیست. اینکه جوانهاش که دنبال این جور روابط هستند لازم نیست از خانواده ها مخفی کنند و بعدش هزار مساله و مشکل برای پسر و دختر و خانواده ها پیش بیاد، بد نیست. اینکه یه زن با بدترین لباس حتی نصفه شب می تونه با امنیت کامل و بدون مزاحمت تو خیابون راه بره، بد نیست . اینکه دخترای باردار مجبور نیستن این درو اون در بزنن و با هزار بدبختی یه دکتر پیدا کنن و یواشکی سقط جنین کنن، بد نیست. اینکه اینقدر جوانهاش تو کف نیستند که وقتی یه کوچولو جایی از بدن زنی رو میبینن چشم ازش برنمی دارن، بد نیست .  اینکه تا یه دختر بهت سلام کنه نمیری توی این فکر که داره بهم پا میده،بد نیست. اینکه اگه با یه دختر خوب برخورد کردی این فکرو نمی کنه که میخاد مخمو بزنه، بد نیست و هزار و یه مساله دیگه که نه من حال گفتنشو دارم و نه شما حال خوندنشو. 
برای یه دوستی اینها رو تعریف می کردم، گفت که خیلی خوبه باید همینطورهم باشه. یکی دیگه از دوستان می گفت برو بابا این چه وضعیتیه ؟ اینجوری که تازه دست و پای آدمو می بندن. فقط اون قسمت مجردیش خوبه !! که البته این دوست دوم در ایران زندگی می کنه.../

۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

موشکافی افزایش قیمت خیار و بادمجون !!

به خدا همین الان اخبار فارسی صدای آمریکا  گفت : "همزمان با هدفمندی یارانه ها قیمت خیار و بادمجون بیشترین تورم را داشته" چون دقت نکردم حواسم نبود که چه کسی اعلام کرده ولی از زبان یکی از مسئولین اقتصادی کشور بود.
من که می دونم اینا دارن دروغ میگن اما با فرض اینکه صحت داشته باشه، آخه چرا باید قیمت خیار و بادمجون زیاد شده باشه؟!! چه ربطی داره؟ لابد یا روی این دو متاع هم، یارانه پرداخت میشده و یا مصرفش زیاد شده!بجای بنزین هم که  توی باک نمیشه کرد!!
من فکر می کنم مصرفش زیاد شده چون خیار را هم میشه بعنوان میوه خورد و هم صبحانه با گوجه و پنیر که شاید بعد از هدفمندی یارانه ها مردم نتونستند گوجه و پنیر بخرن و همون نون و خیار می خورند و در مورد بادمجون هم که چون استفادش راحته و فقط میشه سرخ کرد و با نون خورد مردم استقبال بیشتری کردن . شایدم به خاطر تبلیغ غیر مستقیم مهران مدیری از بادمجون در سریال قهوه تلخ هست، چون اگه دقت کردید مستشارالملک  با خوردن بادمجون صداش در نمیاد و شاید در تلویزیون فواید زیاد ازش گفتن که بلکه مردم بگیرنو بخورن که صداشون در نیاد !! شایدم یکی از تجار صاحب نفوذ که بادمجون و خیاراش رو دستش مونده بوده طی یه تعامل با یه خبرنگار و کارشناس تغذیه، در یه بخش خبری پرده از فواید و پروتئین ها و ویتامین هایی که در آنها هست برداشته و مردم دردمند و علیل که تعدادشون هم کم نیست برای خرید آنها هجوم بردن و همین شده دلیل گرونی. شایدم دلیل های دیگه ای داشته باشه.بگذریم...
توی یه اخبار دیگه هم شنیدم آمار دختر و پسرهای دم بخت به شدت زیاد شده ... عجب دوره زمونه ای شده.فکر کنم با این وضیت همه دست نگه داشتن ببینن چی میشه بعد برن زن بگیرن دقیقا مثل وضعیت ملک و مسکن!
باور کنید بعید نیست که فردا آثار هدفمندی یارانه ها در ازدواج هم مشخص بشه ! مثلا طرف که میخواد دختری بهت معرفی کنه میگه: " دختر نجیبیه خانواده داره،تازه بهشون یارانه هم تعلق میگیره ، مهمتر اینکه 7 نفرن و 283500 تومان ماهی یارانه میگیرن! " (البته با توجه به مبلغ پرداخت های فعلی) یا برعکسشم هست که اوناییکه با کلاسن و وضع مالیشون خوبه میرن دنبال کسایی که یارانه نمی گیرن. شایدم در آینده دخترا اولین سئوالشون از پسره این باشه که آیا یارانه میگیرید یا نه؟؟ اینجاست که معلوم نیست چی باید گفت تا بهتر باشه.چون از یه طرف اگه بگین میگیرم میگه بنده خدا اوضاعش نا دخه(ناجوره) و اگه بگید نمیگیرم میگه  یا خیلی مایه داره و برای جهازیه کلی توقع داره یا اینکه دروغ میگه که یارانشو خرج نکنه و یارانه منو ازم بگیره.
خلاصه این قصه سر دراز دارد.منم که حال و حوصله دنبال کردن چیز طول و دراز ندارم.
آهااااان . خبر جعلی و سراسر دروغ تلویزیون صدای آمریکارو پیدا کردم . الان هم متن کامل خبر را میگذارم هم لینکشو که فایل تصویری هم داره (خدایی چند بار گفتید این یارو چرت میگه!! اما خدا را شاکرم که روسیفید شدم)
بخشی از خبر که مورد بحث من بود:
"بر اساس گزارش بانک مرکزی، قیمت بادمجان و خیار بیش ترین افزایش را داشته که نسبت به هفته مشابه سال قبل به ترتیب ۱۱۹ و ۹۵  درصد رشد داشته است."

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

اندر توصیف بلاد کفر !

سلام دوستان ،امروز آخر هفته بود و کاری نداشتم،  بدجور هم سرما خورده بودم و بنابراین تصمیم گرفتم یه مطلبی توی وبلاگ بذارم ولی با شکلی متفاوت... یعنی چی؟ یعنی اینکه روم به دیفال و گلاب به روتون یه شعری می خوام بذارم که در مورد شرایط اسفناک اینجا از خودم در کردم! اگه دیدید دیگه خبری ازم نشد بدونید بردنم گوانتانامو و بطری نوشابه  و ...(یا خدااااااا)
قبل از اینکه هزلیات خودم را مکتوب کنم از کلیه شاعران ، وبلاگ نویسان و آنهایی که دو کلاس سواد دارن معذرت خواهی میکنم.
اما یه چیزی که هیچ ربطی به اینجا نداره !! :(قدر پدر و مادرنتون رو بدونید!!! نمی دونم چرا این مساله یهو اومد توی فکرم.شاید چون از پدر مادرم دورم؟!! اگه زنده نیستند یه سر برید سر خاکشون ویه خیرات براشون بدید و اگه زنده هستند سعی کنید باهاشون مهربون باشید و همیشه خدمتگذارشون و اگه کدورتی دارید همین امروز برید دست بوسشون.شاید فردا دیر باشه.)
اما شعرم اندر توصیف بلاد کفر:
     در اینجا مردمانش در عذابند       فقیر و ظالم و شیطان زیادند
    همه دلهایشان پر باشد از غم        مروت را نگو،باشد بسی کم
  ز قانون مندی اش حرفی ندارم       نباشد این دیار همچون بلادم
     چو خواهم از درآمد هم بگویم          کمر ازصبح تاشب میکنی خم
            ولی در آخر هر سال میلاد        حسابش چون کنی هر دم زنی داد
   هوایش را نگو،بس ناتمیز است        دلیلش آب نپاشیدن به زیر است
 عرق خورها همه جمعند در بار        کنند بلوا،دمادم می زنند جار
 ز دزدی،قتل و غارت کم ندارند        چو در کشور،آخوندی ندارند
       گرانی را چو گویم من برایت        بگیری هر دو دستت بین پایت!
     بدنهاشان همه لخت است و عریان        خانم بازی به هر کوی است پنهان
  فساداست وفساداست وفساداست        چنین گفتن، ز تاکید زیاد است
   ندارد کمترین ارزش،حقایق         کنند اعدام هر دم،از خلایق
 به زندان افکنند ناراضیان را         تجاوز می کنند زندانیان را
 به جان احمدی،من راست گفتم         به واقع، من نفهمیدم چه گفتم
    چه می گویم در این شب،من خدایا        چه میگویم چو خوردم سخت سرما
     چه تب دارد سرم،حالم خراب است      چنین شعری که گفتم خنده دار است
   به پایان شرمسار دوستانم         دگر حرفی ندارم تا بمانم

توضیحات:
- لازم به ذکر است منظور از احمدی نام یکی از دوستان می باشد که بنده بسیار ارادت دارم بهش و هیچ فرد سیاسی یا اقتصادی نیست!
- این شعر در مورد آمریکای جنایتکار بود و یه موقع فکر دیگری نکنید.
-منظور از " بار" همان "میکده" می باشد./

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

جرم و جنایت در غرب

نمی دونم نظرتون در مورد جرم و جنایت در کشورهای غربی و استکباری چیه؟ (منظورم کلیه کشورهای دنیا غیر از ایران، بورکینافاسو ، جزایر سلیمان! و چند کشور انقلابی دیگر از جمله سوریه و ... هست).
حقیقتش را بخواهید من خودم همیشه فکر می کردم در همه کشورها غیر از ایران (خصوصا آمریکا)هم جرم و جنایت بیشتر هست و هم مجرم و جنایت کارها  فراوان ترند و همینطور دارن پشت سر هم  مرتکب خلاف میشند.این طرز تفکر من میتونست چند دلیل داشته باشه  :
1- از بس مغز من کوچیکه و یا اینکه زیاد ازش کار نمی کشیدم.
2-زیاد اخبار ایران میدیدم،چون اخبار ایران ریزترین اتفاقات داخل آمریکای جنایتکار را از صبح تا شب میگه. حتی اگه یه نفر هنگام پوست کندن خیار دستشو ببره در اخبار ایران با آب و تاب به اون می پردازن(خداوکیلی یه روز دقت کنید. اگه یه بخش خبری پیدا کردید که حداقل یه مورد خبر بد از آمریکا توش نگه من اسممو میذارم چورباقالی و عنوان وبلاگ رو هم میذارم حرف های یک چورباقالی)
3- در آمریکا، اسلحه داشتن مجازه و همه توی دعوا به جای چاقو و زنجیر و پنجه بوکس و قمه و ... از هفت تیر و رگبار و مسلسل وآر پی جی استفاده می کنند.
4-در آمریکا مردم همیشه مست و لایعقل هستند.
6-ارزشی برای مردمش قائل نیستند که جونشونو حفظ کنند.
5-بسیج دانش آموزی، دانشجویی، اساتید، اصناف، کارمندان، کارگران، خواهران، مساجد، ورزش، پزشکان، مهندسین، روحانیون، معلمان و .. ندارن و هزار دلیل دیگه که مسخره تر از اینا بود.
باور کنید شاید دید و نگرش خیلی از مردم تا حدودی مشابه  چیزهایی باشه که عنوان شد مثلا وقتی می خواستم بیام خاله مادرم بهش گفته بود پسرتو می خوای بفرستی بین یه مشت وحشی و جانی و ... (البته اون بنده خدا مسن بود و توقعی ازش نمی رفت اما مشکل اینجا بود که همین حرفو از خیلی دوستای جوون هم می شنیدم)
همین مادر من، بنده خدا تا یه گوشه آمریکا یه اتفاقی می افته قبل از اینکه خودم بفهمم زنگ میزنه تا ببینه سالمم یا نه . یه مدت که هر چی زنگ میزد می گفت اونجا فلان میوه هست اونجا فلان غذا هست؟ خیلی تلاش کردم که بهش بفهمونم مادرم اینجا چیزهایی هست که من نگرانم چرا شما ندارید.کاش باور کرده باشه.
اما در مورد مسائلی که گفتم، الان خیلی نظرم با قبل فرق کرده که سعی میکنم به اختصار توضیح بدم.
فکر نمی کنم مغزم کوچیک باشه اما در خصوص اینکه بطور کامل ازش استفاده نمی کنم شکی نیست. دلیلشم همین تفکراتی هست که داشتم!!
در مورد اینکه تلویزیون ایران همیشه اخبار منفی از آمریکای جهان خوار پخش میکنه هم که دیگه جای توضیح نیست و می تونید با دیدن یکی از بخش های خبری (حتی اخبار نابینایان ، بانوان ، هنری ، علمی) به این مساله پی ببرید.جالب اینه که در اخبار آمریکا بندرت از ایران خبری بشنوید.(به جان خودم خیلی ها حتی نمی دونن ایران کجاست !! باید بگی یه جایی بین عراق و افغانستانه)
اما در مورد اسلحه داشتن در آمریکا اول باید بگم که در همه ایالت ها داشتن سلاح آزاد نیست و در جاهایی هم که آزاده فقط در شرایط خاص مثلا دفاع از خودت می تونی از آن استفاده کنی.در ضمن استفاده از چاقو و دیگر وسایلی که در ایران به راحتی و حتی مقابل چشم نیروهای زحمتکش انتظامی بلامانع هست در اینجا حکم همان اسلحه را داره و کافیه یه جایی کسی را تهدید کنی و اونوقته که پلیس مادر و خواهر آدم را به بهترین شکل ممکن بهم پیوند میده.جالبه بدونید اگه حتی تلفنی کسی را تهدید به قتل کنی حکمش همچین کمتر از انجام قتل نیست.
بریم سراغ این مساله که مردم اینجا همش مست و شنگولن.اول پیش خودم گفتم لابد اینجا مشروباشون مثل عرق سگی های خودمون نیست که بالای 100 درصد الکل داره ! و با استعمال اندکی از آن، چهار چرخ آدم هوا میشه اما فهمیدم که بعضی مشروباشون دست کمی از عرق سگی نداره (لازم به ذکر هست که بنده تا به حال هیچکدام را استفاده نکردم چون هم بد خوراکه و هم بعدش سرم  درد میگیره!!) پس چرا اینجا مردم عربده نمی زنن و کنار خیابون بالا نمیارن و ... ؟ چون کسی اجازه نداره غیر از خونش و یا بارها و رستوران های خاصی ، مشروب بخوره و خصوصا رانندگی کنه که اگه پلیس در حالت مستی پشت ماشین بگیردت از زندگی ساقط میشی! (در ضمن اینجا وقتی یه بطری مشروب میبینن لزوما نباید تهشو در بیارن و توو این مساله کسی با کسی کل نمی اندازه.)
شما فکر کنید هم مشروب و هم اسلحه در ایران آزاد بود، چی میشد؟........... بسه ،زیادم فکر نکنید چون مغز آدم قدرت هضمشو نداره.
در مورد ارزش داشتن جوون مردم هم فقط یه داستان کوچیکی میگم که خودتون تا ته خط را برید.یه روز دیدم یکی از خیابان های اصلی را پلیس بسته بود و نمی گذاشتن که ماشین یا موتوری به این خیابون وارد بشه. کنجکاو شدم ببینم چه خبره.جریان از این قرار بود که سگ یه بنده خدا از خونه فرار کرده بود توی این خیابون و بخاطر اینکه یه موقع کسی بهش نزنه و بتونن بگیرنش و تحویل صاحبش بدن این همه پلیس و مامور اومده بودن.حالا ببینید وقتی یه حیوون براشون اینقدر اهمیت داره،واسه ی جان آدما چه ارزشی قائلند.
اما بسیج . حیف که بسیج ندارن. توو این فکرم که برم این کلیسای نزدیک خونم و ایده راه اندازی بسیج کلیسا رو بهشون بدم.خدا را چه دیدی شاید قبول کردند،منم میرم عضوش میشم و شبا فوتبال دستی بازی می کنیم و کارهای فرهنگی می کنیم و برای سالگرد 11 سپتامبر راهپیمایی راه می اندازیم و پلاکارد درست می کنیم و آدمک بن لادن آتش می زنیم و بعضی وقتها هم عکس اوباما رو پاره می کنیم و میندازیم گردن القاعده  و تازه یه عالمه هم بهمون قهوه میدن چون اینجا ساندیس نیست.
عجب ! پس جریان چیه؟
اول اینکه اونقدا هم اینجا کشت و کشتار نیست . فقط کافیه ببینید مساحت و جمعیت آمریکا چقدره و اونو با مساحت و جمعیت ایران مقایسه کنید.همچنین آمار جرم در این دو کشور را با هم مقایسه کنید اونوقت می فهمید که کجا چه خبره.میدونم دارید میگید هی بترکی خب اینو از اول میگفتی! فقط خواستم چیزهایی که این مدت دیدم و برام جالب بود برای شما هم بگم.
راستی چرا ما با این همه فرهنگ و تمدن چند هزار ساله اینجاییم و این آمریکایی ها که  حتی هنوز طرز استفاده از آفتابه را نمی دونن به اینجا رسیدند.