۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

مسلمان غرب زده

عجب وبلاگی نویسی هستم من!! یه مطلب نوشتم و دیگه پیدام نشد.آخه چند روزی گرفتار بودم.تو این مسجد محل با دوستان آمریکایی داشتیم برای تاسوعا ، عاشورا کتیبه و پرچم میزدیم...ولی از شوخی گذشته تا دیروز نمی دونستم که امروز عاشوراس.ای بابا منو باش ، یادم میاد  اولا که اومده بودم توی یه جمع مسلمانهای ایرانی پرسیدم که قبله از کدوم طرفه .آخ که چقدر این سئوال براشون غریب بود تا اینکه یکی گفت دیدم مادر بزرگم از ایران که اومده بود اونطرفی می ایستاد(تازه بعدش فهمیدم مادر بزرگه آلزایمر شدید داشته) حالا من انتظار دارم که روز عاشورا خبری باشه و بدونم کی هست.میترسم همین یه مثقال اسم مسلمونی رو هم از دست بدم و اینطور که از شواهد بر میاد همچین غریب الوقوع هم هست که دلیلش هم از عدم استفاده آب در توالتاشون گرفته تا خوردن گوشت گاو و گوسفند غیر حلال و قورباغه و خوک و کوروکودیل و ... و دیدن مو و قسمت غیر پوشیده بدن خانم ها  و خیلی چیز دیگه را شامل میشه.
اما از اینا گذشته می خوام بعضی از آداب و فرهنگ این غربی ها که برای من هم غریب بود و هم جالب را براتون بگم.
دروغ نگفتن در هر شرایطی ،حتی من بررسی کردم و دیدم دروغ مصلحتی هم نداشتند .
کار کردن تا وقتی که یارو رو دارن خاکش می کنند.
نداشتن همزمان دو دوست دختر یا دوست پسر و پایبند بودن به یک رابطه.
یه چیز جالب اینکه یک هزارم ایران هم توی فکر مد و طرز لباس نیستند.حتی یه پسر ندیدم که موهاشو فشن زده باشه .
کسی به کسی کار نداره و همه سرشون به کار خودشونه.می تونی با شلوار توی خونه بری مرکز شهر خرید کنی بدون اینکه کسی نگاهت کنه یا زنهای همسایه که در خونشون نشستن تخمه میشکنن بگن: "اوا خاک بر سر پسر فاطی خانما ببین فکر کنم زده به سرش . بیچاره لابد زن می خواد اما بش نمیدن" .
با توجه به صحبت بالا میشه نتیجه گرفت که غیبت ،تهمت ، پشت سر هم حرف زدن و خاله زنک بازی هم ندارن.
رانندگی که نگو.آخره عذاب بود برا من تا عادت کردم.دلم لک زده برا بی دست رفتن،چراغ قرمز رد کردن، با سرعت رانندگی کردن،بوق زدن(تو این 5 ماه 2 بار صدای بوق شنیدم که اونم خودم بودم که یک بارش دستم خورد روش و یک بار دیگه هم برای تشکر از یه بنده خدا بود که بهم راه داد).اصلا نمیشه مقایسه کرد .اولا فکر میکردم اینا همشون دیووونن اما حالا پیش خودم میگم یکی از اینا بیاد ایران در مورد ما چی میگه؟!! کاش اونم فقط بگه ایرانیا دیوونن
خلاصه یه فرهنگی دارن که نگو . خیلی چیزاهای دیگه هم هست که اگه فرصتی پیش اومد بعد میگم.
نمی دونم اگر اینا هم یه زمان صاحب تمدن چند هزار ساله  بشن مثل ما میشن ؟!!
من که ترجیح میدم غرب زده بشم.شاید اگه غرب زده باشم میتونم بهتر مسلمانیمو حفظ کنم./

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

عجب !!

باور کنید 1 ساعته دارم اسم انتخاب می کنم اما همه قبلا رزرو شده .جالب اینکه وقتی بهشون سر میزنی مثل جیب من تارعنکبوت بسته و بچه عنکبوتا هم دارن با هم تانگو می رقصن.آخ رفتم توی بحث های منکراتی...بگذریم.خلاصه هر چی اسم زدم نشد .یهو گفتم عجب عجب... ا ا ا خوب اینم اسم. این هم از وجه تسمیه و دلیل نامگذاری این وبلاگ.اینجا رو دیگه ایران رووش نظارتی نداره.حیف شد.آخه عادت کردیم به اینکه همیشه تحت نظارت باشم.فکر میکنم جنبه آزادی نداشته باشم.شایدم داشته باشم حالا در آینده می بینم چی میشه.آخه یه 4-5 ماهی هست اومدم تو بلاد کفر و شیطان بزرگ .خسته شدم از خیلی چیزها...نه کسی جلو کسی می پیچه ،نه اگه جلو کسی بپیچی شاکی میشن،نه کسی گربه و سگ دنبال میکنه،نه کسی ...ای بابا حرف به کجا رفت.حتما در آینده بیشتر توضیح میدم.خلاصه یه وضعیتی هستا.
اگه به نظرتون میتونم مطالب خوبی بنویسم یه یادداشتی برام بذارید.آآه که چقدر سخته این وبلاگ نویسی.خصوصن اوین رفتنش./